در خط زندگی

یک سری مقالات انتقادی در مورد بعضی نابهنجاری ها

در خط زندگی

یک سری مقالات انتقادی در مورد بعضی نابهنجاری ها

عجب صبری خدا دارد !

عجب صبری خدا دارد !

 اگر من جای او بودم

همان یک لحظة اول .. که اول ظلم را می‌دیدم از مخلوق بی‌وجدان ،

جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر ، ویرانه می‌کردم


ادامه مطلب ...

شکوه گنجشک از خدا


 

 

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: او می آید و با من راز و نیاز خواهد کرد، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را میشنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا، نشست.

ادامه مطلب ...

تله ی موش یا تله ی ...





 http://i14.tinypic.com/4vehswj.jpg

موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست! مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود.
موش لبهایش را لیسید و با خود گفت: ایکاش یک غذای حسابی باشد.
اما همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود.


ادامه مطلب ...